دوست پسرم را می خواستم و آنچه را که می خواستم گالری کس وکیر دریافت کردم

Views: 1994
دو مرد جوان هنگام نشستن در آشپزخانه مشغول انجام کارهای خانه بودند. بوسه آنها تمایل و احساسات معصومی برای یکدیگر بود. مادرشان آمد و خداحافظی کرد. او از دوست پسر کمک خواست و او چون به پاسیو رفت ، از پله ها بالا رفت تا یک لامپ کم نور بگذارد ، و در همین حال مادرش شلوار خود را باز کرد و عضو را خارج کرد. او رفت تا با لب هایش کار کند. در طی این شغل دختری آنها را پیدا کرد و به شرکت پیوست. بعد از اینکه همه به گالری کس وکیر خانه منتقل شدند ، جایی که آنها برای شروع یک تجارت به آنجا رفتند.